سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 33375
کل یادداشتها ها : 75
خبر مایه

موسیقی






















عملیات‌هایی که طی روزهای اخیر توسط سربازان گمنام امام زمان انجام و منجر به دستگیری تعدادی از رابطین رسانه‌ای سایت‌ها و شبکه‌های ضد انقلاب شد، چنان ضربه‌ای بر بدنه‌ی این گروه‌ها وارد کرده است که هنوز هم نتوانسته‌اند خود را بازسازی کنند.

به گزارش  بولتن نیوز، در اطلاعیه‌ شماره 3 وزارت اطلاعات، کانون اصلی فتنه رسانه‌ای علیه جمهوری اسلامی، شبکه سلطنتی بی.بی.سی معرفی شد و چنین آمده است:

"اطلاعات بدست آمده حکایت از اداره تعدادی از شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، سایت‌های خبری ضد‌انقلاب و وابسته به عناصر فتنه‌ 88 توسط هسته مرکزی مستقر در ارگان عملیات روانی سازمان جاسوسی دولت انگلیس موسوم به (BBC ) دارد. برخی از رسانه‌هایی که تاکنون ارتباط یا وابستگی آنها به هسته موصوف محرز شده است عبارتند از:

- ‌سایت‌های جرس، کلمه، ملی مذهبی، نوروز، ندای سبز آزادی، روز آنلاین، گذار، خودنویس و سحام‌نیوز.

-  ‌شبکه‌های رادیویی R.F.I فرانسه، دویچه وله(آلمان)، رادیو فردا (آمریکا)

-  ‌شبکه‌های تلویزیونی B.B.C (انگلیس)، V.O.A(آمریکا)، من و تو (انگلیس)."


اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که این شبکه‌ها چگونه مشغول فعالیت بوده‌اند؟ کدام محافل سیاسی و رسانه‌ای از آنها حمایت کرده و نقش اتاق فکر آنان را بازی می کردند؟ افراد، لیدرها و گروه‌های اصلی این جریان‌ها چه کسانی هستند؟

این سؤالات، سؤالات مهمی هستند که پاسخ به آنها می‌تواند ما را در جهت شناخت هرچه بهتر این گروه‌ها آشنا سازد. البته در اطلاعیه وزارت اطلاعات اشاره‌ای جزئی به نام برخی از این محافل شده و چنین آمده بود:

"مستندات جدید و موثق حکایت از کارویژه‌های غیر‌رسانه‌ای دیگر این شبکه دارند؛ یکی از این کارویژه‌ها، بهره‌گیری از پوشش‌ها و پایگاه‌های به ظاهر رسانه‌ای در خارج از کشور، به منظور ایجاد راه‌های ارتباطی با افراد رسانه‌ای نشان شده در کشور می‌باشند.
 به عنوان مثال تشکلی موسوم به «انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی» که در پاریس مستقر است، نقش یکی از کارفرمایان شبکه را ایفا می‌کرده است همچنین یک شبکه ‌‌اجتماعی با منشأ آمریکایی از پروژه‌های «مرکز مطالعات ارتباطات جهانی» موسوم به «برنامه‌‌ پژوهش رسانه در ایران» و تشکلی دیگر تحت عنوان «مدرسه روزنامه‌نگاری میانه» و چندین انجمن و موسسه ‌دیگر که جملگی با سوء‌استفاده از پوشش‌های رسانه‌ای و گروه‌های مردم‌نهاد، مأموریت‌های محوله از طرف سرویس‌های اطلاعاتی اروپایی و آمریکایی را دنبال می‌کنند، شناسایی شده‌اند."


بر این اساس یکی از کارفرمایان این شبکه، «انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی» معرفی شده است. اما «انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی» چیست و چه کسانی هیأت مؤسس آن محسوب می شوند؟

با مراجعه به سایت رسمی این انجمن، می توان به تعریف و اهدافی که این انجمن برای خود در نظر گرفته است، دست پیدا کرد. در بیانیه اعلام موجودیت این گروه که در تاریخ 2 مرداد ماه 1390 منتشر شده، چنین آمده است:

"انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی در آستانه سالروز انقلاب مشروطیت فعالیت رسمی خود  را آغاز می‌کند. تشکیل انجمنی برای گردهم آئی روزنامه‌نویسان ایرانی با هر اندیشه و اعتقاد و سلیقه، برخاسته از نیاز روز جامعه ایران است که اکنون در سراسر جهان پراکنده‌اند.



هیات موسس انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی (که تا زمان برگزاری نخستین مجمع عمومی وظیفه شورای دبیران موقت را هم بعهده دارد) ترکیبی از چند نسل روزنامه نویسان ایرانی است. روزنامه‌نگارانی که از نحله‌های فکری متفاوت و افق‌های سیاسی – اجتماعی ناهمگون می‌آیند و برپائی انجمن را ادامه تلاش روزنامه‌نویسان ایران برای داشتن نهادی مدنی و مستقل می‌دانند.

سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران  و انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایرانی دو نهاد مدنی شکل گرفته توسط روزنامه‌نگاران ایرانی در دو دوره مختلف تاریخی‌اند که هر دو با بن‌بست استبداد روبرو شدند و راه فعالیت را بسته دیدند. اعضای هیات موسس انجمن بین المللی روزنامه‌نگاران ایرانی، که اکثریت قریب به اتفاق آنها عضو یکی ازاین دو نهاد و یا دیگر نهادهای بین‌المللی روزنامه‌نگاری هستند و یا بوده‌اند، با بزرگداشت همه تلاش‌های پیشین، سازماندهی جدیدی را بر اساس شرایط نوین ضروری یافته‌اند."

اما در قسمت هیأت مؤسس این انجمن اسامی آشنایی به چشم می خورد. اسامی که در سال های اخیر محور فعالیت های خود را ضدیت تمام و کمال با انقلاب اسلامی تشکیل داده و هنگامی که توسط نیروهای اطلاعاتی- امنیتی لو رفته و از کشور گریخته‌اند، جمهوری اسلامی را متهم به استبداد کرده‌اند.


هیأت مؤسس این انجمن عبارتند از:

1- نوشابه امیری (رئیس)


2- علیرضا نوری زاده (نایب رئیس)

3- احمد رافت (خزانه دار)

4- نیک آهنگ کوثر (بازرس)

5- هوشنگ اسدی

6- کامبیز فروهر

7- روزبه میرابراهیمی


با اندک جستجویی در محیط سایبر به این نتیجه می توان رسید که دو نفر اصلی این انجمن، نوشابه امیری و هوشنگ اسدی هستند. این زن و شوهر اگر چه به لحاظ فکری و عقیدتی دارای اختلافات عمیقی با هم هستند، اما هر دو برای براندازی جمهوری اسلامی با هم فعالیت می کنند. این دو نفر کسانی هستند که پایه های اولیه سایت ضدانقلابی "روزآنلاین" را نیز با بودجه مصوب دولت هلند پایه ریزی کردند.


نوشابه امیری



نوشابه امیری کیست؟

نوشابه امیری در سال 1331در محله سرچشمه متولد شد. آنطور که خود گفته از 19 سالگی روزنامه نگاری را شروع کرده و در سال های ابتدایی انقلاب، خبرنگار روزنامه کیهان بوده و یک بار نیز با امام خمینی مصاحبه‌ی داشته است. همسر او، هوشنگ اسدی عضو حزب توده و از مرتبطین با دستگاه امنیتی رژیم پهلوی، ساواک بود. امیری در مورد اقدامات فضاحت‌بار همسرش چنین می گوید:

"هوشنگ عضو «نوید»، سازمان مخفی حزب توده بود. این مجموعه الگوی رایج آن زمان برای نفوذ در دستگاه‏های امنیتی را مورد استفاده قرار ‏داد. هوشنگ به دستور رهبران حزب توده مبادرت به این کار کرده بود؛ این را بعدها رحمان هاتفی هم به خودم گفت. اما من از این ماجرا بی‏اطلاع بودم و بعد از افشا شدن اسامی به‏قدری جا خورده بودم که تا سه روز از شدت ناراحتی قادر به بیرون آمدن از خانه نبودم و حتی چاقوی کیک‏بری کنگره‏داری را به قصد کشتن هوشنگ زیر بالش پنهان کرده بودم. رحمان، که من از عضویت او هم در شاخه مخفی حزب بی‏خبر بودم، با مشاهده ناراحتی و آزردگی من به رهبری حزب فشار آورد تا این راز حزبی‏ای را که قرار نبود علنی شود اعلام کنند. روزی رحمان با ماشین آمد دنبال من.

چند ساعت در خیابان‌های تهران رانندگی کرد و با من حرف زد. داستان نفوذ را برایم گفت و در آخر گفت که هر انقلابی مستلزم کارهای زیبا و کثیف توام با یکدیگر است. آنها که عهده‏دار کارهای کثیف می‏شوند باید واجد از خودگذشتگی باشند و هوشنگ از این دسته بود. کسی که می‌پذیرد از خود بگذرد، کار بسیار مهمی انجام داده. این استدلالی بود که مرا مجاب کرد."



کامبیر  فروهر



اگرچه در ادامه خواهیم گفت که این داستان، دروغی بیش نیست اما این موضوعات موجب شد که هوشنگ اسدی بازداشت و روانه زندان شود. نوشابه امیری نیز به واسطه تفکراتی که داشت از کیهان اخراج و خبرنگار تایم می شود:

"مدت شش‏ماه خبرنگار تایم بودم. بعد از متهم شدن نماینده تایم به جاسوسی، نشریه «آفتاب» را راه انداختیم. با دستگیری و به زندان رفتن هوشنگ، مدتی توسط خانواده تامین مالی می‏شدم تا این‏که یک‏سالی پس از زندانی شدن هوشنگ مجددا به کار دوبله بازگشتم که چندسالی بود انجام نمی‏دادم. بعد از آزادی هوشنگ دو نفری به سازمان‏ها و شرکت‏های مختلف برای یافتن کار مراجعه می‏کردیم که ناموفق بودیم. مدتی با فروش وسایل خانه خرج زندگی روزمره را تامین می‏کردیم.

مدتی هم شعر برای کودکان می‏گفتیم و به‏صورت نوار کاست، اما به اسم دیگران، در می‏آوردیم و پولی بابت‏اش دریافت می‏کردیم. این فعالیت‏ها به موازات کار دوبله ادامه یافت تا این‏که جمعی از دوستان سینمایی، مجله در حال ورشکستگی «گزارش فیلم» را در اختیار گرفتند و آن‏جا مشغول شدیم."



احمد رأفت



از اواخر سال 69، وی وارد مجله "گزارش فیلم" می شود. صاحب‌امتیاز مجله "گزارش فیلم" دکتر زرگر بود و سردبیر آن هم اسفندیاری و ابراهیم نبوی بودند. امیری در این باره می گوید:

"چند تا دوست سینمایی داشتیم مثل آقایان، موسوی، بیژن امکانیان، فریدون جیرانی و مهدی فخیم زاده که به این نتیجه رسیده بودند که حتما باید در برابر مجله «فیلم» یک تریبون داشته باشند. چون مجله فیلم از یک سینمای سوپر روشنفکری دفاع می‌کرد اما اینها می‌خواستند بدنه سینما تریبون داشته باشد. رفتند و با آقای زرگر که داشت مجله‌اش را می‌بست صحبت کردند که آن را درآورند. بعد آمدند سراغ ما چون هوشنگ قبلا سردبیر بود و در دوره شاه، «ویژه نامه فرهنگ و هنر کیهان» را درمی‌آورد. من هم که خوب در کار سینما بودم.

ما صاحب‌امتیاز این مجله نبودیم. برای آن کار می‌کردیم. هوشنگ سردبیر گزارش فیلم بود، اما همیشه با اسم مستعار کار می‌کرد؛ با اسم بهار ایرانی. هربار هم که هوشنگ- دو سه بار- با اسم خودش با روزنامه‌ها مصاحبه کرد، همین آقای شایان‌فر و برادر حسن و برادر حسین حملات خیلی شدیدی بهش کردند."


روزبه میرابراهیمی



بعد از دوم خرداد 76 و به مدد شبکه نفوذی ضدانقلاب در وزارت ارشاد وقت و به تبع آن راه‌اندازی نشریات زنجیره‌ای اصلاح‌طلبان، امیری نیز وارد این روزنامه‌ها می شود:

"من با این حرف خیلی موافقم که دوران آقای هاشمی، زمینه اصلاحات را فراهم کرد. مجلاتی مثل آدینه، جامعه سالم و صنعت حمل و نقل هم توسط همین تیپ بچه‌ها راه‌اندازی شد. ولی این‌ها همه محدود به نشریات تخصصی است و در روزنامه‌ها اصلا از این خبرها نبود. بنابراین ما در این نشریات تخصصی مشغول به کار شدیم، به جای کار کردن در نشریاتی که اساسا امکان کار و راه‌اندازی آنها فراهم نبود... من برگشتم چون دعوت به کار شدم برای روزنامه جامعه. آن هم به‌خاطر اینکه آقای ابراهیم نبوی روی کار من شناخت داشت و پیشنهاد داد که کارهای مصاحبه روزنامه جامعه را من انجام بدهم. مثلا با رفیق‌دوست و خیلی‌های دیگر مصاحبه کردم. گهگاهی یادداشت هم می‌نوشتم برای روزنامه‌هایی مثل صبح امروز.



نیک آهنگ کوثر

 


در سال های آخر دولت اصلاحات، شبکه رسانه ای و مخملین سیامک پورزند توسط سربازان گمنام امام زمان کشف و تعدادی زیادی از آن بازداشت می شوند. امیری و اسدی نیز از ایران گریخته و به فرانسه متواری شده و توسط تعدادی از افراد اپوزیسیون دیگر، "روزآنلاین" را راه اندازی می کنند. جالب است که آغاز به کار آنها، در دفاع از نمایندگان متحصن در مجلس ششم بوده است:

"اعضای اولیه شورای سردبیری، سینا مطلبی، فرناز قاضی زاده، امید معماریان، مسعود باستانی، مسعود بهنود، هوشنگ، من و نیکان (نیک‌اهنگ کوثر) بودیم که البته بعضی به تدریج جذب کارهای دیگر شدند. حتی آقای سازگارا و مهرانگیز کار هم بودند. یعنی شروعش از اینجا بود که ما یک نامه دسته‌جمعی امضا کردیم در دفاع از تحصن نمایندگان مجلس ششم؛ این شد هسته اولیه ما که بعدا کیهان بر همین اساس مطلبی منتشر کرد به عنوان شبکه عنکبوت. همان شبکه عنکبوت شد هسته اولیه سایت روز. از همان ابتدا آقای سازگارا و خانم کار به خاطر فعالیت های دیگرشان نماندند و ما ماندیم و شدیم شورای سردبیری روز، که سیاستهای کلی را تعیین می‌کند. بعد یک شورای اجرایی سه نفره انتخاب شد که عملا از روز اول من و بهنود و باستانی بودیم. آقای باستانی هم که یک سالی هست از روز رفته‌اند و من و بهنود الان نقش شورای سردبیری را هم ایفا می‌کنیم.

اما اینکه اعلام نمی‌کنیم به خاطر این است که یک دورانی من و هوشنگ محدودیت داشتیم برای اعلام اسم. من یک سال با اسم مریم کاشانی مطلب می‌نوشتم چون منزل ما را در تهران پلمب کرده بودند و حساب بانکی ما را هم بسته بودند. وکیلمان توصیه می‌کرد که به اسم خودمان مطلبی ننویسیم. توافق هم کرده بودیم که تصمیمات به اتفاق آراباشد. در دوران اخیر هم بعضی از همکاران جاهایی کار می‌کنند که ظاهرا اجازه ندارند اسمشان را در جاهای دیگر بگذارند. ولی همه می‌دانند که ما چه کسانی هستیم.


هوشنگ اسدی


هوشنگ اسدی کیست؟

هوشنگ اسدی رشته روزنامه‌نگاری را در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به پایان برد. در سال اول دانشکده توسط دکتر صدرالدین الهی، به روزنامه کیهان معرفی شد. ابتدا عضو سرویس حوادث بود. سپس به عنوان دبیر سرویس گزارش، معاون سردبیر شب، سردبیر شب، معاون سر دبیر به فعالیت پرداخت.

او در پاییز 1353 توسط ساواک دستگیر و به کمیته مشترک ضد خرابکاری برده شد و به اعتراف خودش  در این دوران تنها یک سیلی خورد. اسدی در مرداد 54 پس از آن‌که قول همکاری با ساواک را داد، به عنوان خبرچین این سازمان مخوف پلیس امنیتی از زندان ‌آزاد شد. اسناد همکاری او با ساواک در بهار 1358 برملا شد و حزب توده به خاطر سرپوش گذاشتن بر افتضاح پیش آمده، مجبور شد اعلام کند که وی «نفوذی حزب» در ساواک بوده است.

در سال 1357 به عنوان یکی از اعضای اولین و آخرین شورای سردبیری کیهان انتخاب شد. شورای سردبیری شامل رحمان هاتفی، محمد بلوری، هوشنگ اسدی، مجتبی راجی و مهدی سحابی، به اتفاق آرا رحمان هاتفی را به عنوان سردبیر انتخاب کرد و هوشنگ اسدی، نماینده شورای تحریریه در شورای عمومی کیهان و مسئول مذاکره با گروه‌های سیاسی شد. اما چنانچه گفته شد بواسطه ارتباط با ساواک، بازداشت و زندانی می شود.



علیرضا نوری زاده



وی پس از فرار از ایران، عضو موسس و شورای سردبیری روزآنلاین، روزنامه سبز و انجمن بین‌المللی روزنامه‌نگاران ایرانی بوده ‌است. وی با سایت‌های ضدانقلابی چون گویا، گذار، خلیج فارس، صبح امروز و میهن همکاری و فعالیت داشت.

اسدی در سال 2011 به واسطه نگارش کتابی با عنوان "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم"، جایزه بین المللی کتاب حقوق بشر سال را توسط شهردار شهر وین دریافت می کند. این کتاب آنقدر حاوی مطالب جعلی و دورغین است که حتی صدای ایرج مصداقی، یکی از اعضاء گروه‌های کمونیستی را هم در آورد و در مورد این کتاب چنین نوشت:

"کتاب «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» تحت عنوان خاطرات زندان هوشنگ اسدی در تابستان 89 به زبان انگلیسی و توسط انتشارات «دنیای یگانه» One World به بازار کتاب راه یافت. من، برخلاف برخی که تجربه‌ی زندان را از سر گذرانده‌اند، مرور گذشته رنجم نمی‌دهد که هیچ از جهاتی باعث خوشحالی و غرورم نیز می‌شود. اما اعتراف می‌کنم خواندن این کتاب را با درد و اندوهی عمیق به پایان بردم. نه به خاطر سرگذشتی که نویسنده مدعی است از سر گذرانده، نه به خاطر یادآوری گذشته، بلکه به خاطر وارونه‌گویی، دروغ‌پردازی و تحریف یک دوره از تاریخ میهن‌مان. این رنج در لحظه لحظه‌ی‌ خواندن کتاب با یادآوری چهره‌ی نجیب و دوست‌ داشتنی دوستان توده‌ای‌ام همچون مهدی حسنی‌پاک، اسماعیل وطن‌خواه، مجید منبری، سیف‌الله غیاثوند و ... دو‌چندان می‌شد. نه آن‌ها و نه بسیاری دیگر از دوستان توده‌ای‌ام که از سیاه‌کاری‌های اسدی مطلع بودند، امروز در میان ما نیستند تا پرده از اعمال او بردارند. این خلاء، وظیفه‌ی من را دو‌چندان می‌کند که به سهم خود اجازه ندهم کسانی که آگاهانه و از روی اختیار به یاری جنایتکارانی شتافتند که دستشان به خون دوستان توده‌ای‌ام آغشته است تاریخ آن دوره را تحریف کنند. ضعف‌های انسانی را درک می‌کنم، بی‌رحمی و شقاوت رژیم را لمس‌ کرده‌ام. به ضعف‌ها و سستی‌های خود آگاهم. قهرمان نبوده‌ام که به دیگران به خاطر ضعف‌هایشان خرده بگیرم. نگاه من به این کتاب و نویسنده‌ی آن از زاویه‌ی دیگری است. دیر یا زود دروغ‌های اسدی و  امثال او رو می‌شود؛ اما اثرات مخرب این گونه روایت‌ها همچنان باقی می‌ماند و بدون شک به تلاش دیگران برای گفتن حقایق درباره‌ی جنایات این رژیم، ضربه می‌زند."

وی ادامه می دهد:

"در کتاب اسدی هیچ‌یک از شاهدان از جمله رحمان هاتفی، نورالدین کیانوری، مریم فیروز، منوچهر بهزادی، امیر نیک‌آیین، آصف رزم‌دیده، حسین جودت و ... زنده نیستند. او به خوبی می‌داند [آیت‌الله]خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، موسوی، کروبی، آیت‌الله صانعی و ... هیچ‌گاه به دروغ‌های او پاسخ‌ نخواهند داد. برفرض این که غیرمستقیم چیزی بگویند اسدی از آن برای معروفیت خود استفاده خواهد کرد. او برای مطرح کردن خود از هیچ اسمی فروگزار نمی‌کند. مثلاً در صفحه‌‌ی 10 کتاب توضیح می‌دهد هنگام دستگیری، پنجره‌ی خانه‌شان رو به ساختمانی باز می‌شد که شیرین عبادی و مادرش در آن زندگی می‌کردند و مادر زنش با مادر شیرین عبادی هم‌صحبت بودند."

البته مابقی افراد هیأت موسس این انجمن نیز کارنامه بهتری از این زن و شوهر ضدانقلاب ندارند. چنانچه گفته شد جمهوری اسلامی علی‌رغم فرصت‌هایی که به این افراد برای بازنگری در عملکرد گذشته خود داد، اما این افراد هم‌چنان با اقدامات گذشته خود اصرار ورزیده و درصدد ضربه زدن به کشور برآمدند. هنگامی هم که دیدند در دورن کشور نمی توانند به اهداف مورد نظر خود برسند، از کشور فرار کرده و از طریق رسانه های خارجی و سایبری، فعالیت خود را ادامه دادند.

جالب آنکه آنان که نام خود را روزنامه‌نگار مستقل و آزاد گذاشته‌ و به همین دلیل واهی هم به ضدیت با جمهوری اسلامی برآمده‌اند، حال حاضرند برای گرفتن مواجب خود از دولت‌های اروپایی، تن به خواسته‌ها و دستورات آنان داده و در ازای گرفتن استخوانی، دم تکان دهند!







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ